مریممریم، تا این لحظه: 19 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره
مژگانمژگان، تا این لحظه: 17 سال و 4 روز سن داره
لیلالیلا، تا این لحظه: 24 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

کاردستی هایی برای اتاق بچه

اولین روز دبستان

اولین روز دبستان بازگرد کودکی ها شاد و خندان بازگرد بازگرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پندآموز روباه و خروس روبه مکار و دزد و چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشگکی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود با وجود سوز و سرمای شدید ریزعلی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود ...
9 بهمن 1393

کتاب شعر

توی کتاب شعرم شعرهای خنده داره می خونم و می خندم شادی برام می آره دونه به دونه شعراش شیرینه مثل قنده هر کی اونو بخونه خوش حال می شه می خنده   ...
9 بهمن 1393

گل و گلدون

شعر کودکانه گل و گلدون یه گل دارم تو گلدون گذاشتمش تو ایوون گلم می خواست بخوابه آفتاب به روش بتابه شاپرک از راه رسید برگای او را بوسید گلم از خواب بیدار شد بعدش چی شد؟ بهار شد   ...
9 بهمن 1393

نوک مداد

شعر کودکانه نوک مداد نوک مداده افتاد        شد نوک یک کبوتر کبوتره با شادی تو آسمون ها پر زد با اون نوک مدادی شعرهای زیبا نوشت دفتر و کاغذ نداشت  رو آسمون ها نوشت ...
9 بهمن 1393

مداد من

مداد کوچک من خیلی زرنگ و تیزه در می ره از دست من همیشه زیر میزه هی می گه :« با تو قهرم   کاش مال تو نباشم»   حق داره ، چون تندوتند نوکش را می تراشم ...
9 بهمن 1393